سهل انگاشتن. آسان گرفتن: ز هر قومی حکایت باز می جست نگیرد مرد زیرک کار خود سست. نظامی. که سخت سست گرفتی و نیک بد کردی هزار نوبت ازین رای باطل استغفار. سعدی. ، آرام بودن. درشتی نکردن: بگفتن درشتی مکن بر امیر چو بینی که سختی کند سست گیر. سعدی
سهل انگاشتن. آسان گرفتن: ز هر قومی حکایت باز می جست نگیرد مرد زیرک کار خود سست. نظامی. که سخت سست گرفتی و نیک بد کردی هزار نوبت ازین رای باطل استغفار. سعدی. ، آرام بودن. درشتی نکردن: بگفتن درشتی مکن بر امیر چو بینی که سختی کند سست گیر. سعدی
مرادف تنگ گرفتن. (آنندراج). الزام کردن بکاری.ناچار کردن از کاری. در مضیقه گذاشتن: و ایشان (رسولان پرویز) سخت گرفتند بر پیغامبر پاسخ کردن (نامۀ پرویز را) . (مجمل التواریخ و القصص). نخواهد دل که تاج و تخت گیرم نخواهم من که با دل سخت گیرم. نظامی. کسان بر خورند از جوانی و بخت که با زیردستان نگیرند سخت. سعدی. که بر من نکردند سختی بسی که من سخت نگرفتمی بر کسی. سعدی. گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش. حافظ
مرادف تنگ گرفتن. (آنندراج). الزام کردن بکاری.ناچار کردن از کاری. در مضیقه گذاشتن: و ایشان (رسولان پرویز) سخت گرفتند بر پیغامبر پاسخ کردن (نامۀ پرویز را) . (مجمل التواریخ و القصص). نخواهد دل که تاج و تخت گیرم نخواهم من که با دل سخت گیرم. نظامی. کسان بر خورند از جوانی و بخت که با زیردستان نگیرند سخت. سعدی. که بر من نکردند سختی بسی که من سخت نگرفتمی بر کسی. سعدی. گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش. حافظ
درس گرفتن. چیز آموختن: بباغ بلبل بر یاد تو گشاده زبان بشاخ فاخته از ذوق تو گرفته سبق. انوری. روزی دیوانه ای این بیت میخواند: نیکوان را دوست دارد هر که باشد در جهان گر بدان را دوست داری گوی بردی از میان. خواجه فرمودند ما از این سخن سبق گرفتیم و درویشان گفتند که این بیت را یاد گیرند. (انیس الطالبین ص 68). طوطی من سبق از سینۀ خود میگیرد پشت آئینه مرا مانع گویایی نیست. صائب. ، درس دادن و تعلیم کردن. (آنندراج). درس. تدریس: ای معلم جزو استعداد مردم جاهلی است کودک ما را سبق از علم نادانی بگو. ملا طغرا (از آنندراج)
درس گرفتن. چیز آموختن: بباغ بلبل بر یاد تو گشاده زبان بشاخ فاخته از ذوق تو گرفته سبق. انوری. روزی دیوانه ای این بیت میخواند: نیکوان را دوست دارد هر که باشد در جهان گر بدان را دوست داری گوی بردی از میان. خواجه فرمودند ما از این سخن سبق گرفتیم و درویشان گفتند که این بیت را یاد گیرند. (انیس الطالبین ص 68). طوطی من سبق از سینۀ خود میگیرد پشت آئینه مرا مانع گویایی نیست. صائب. ، درس دادن و تعلیم کردن. (آنندراج). درس. تدریس: ای معلم جزو استعداد مردم جاهلی است کودک ما را سبق از علم نادانی بگو. ملا طغرا (از آنندراج)