جدول جو
جدول جو

معنی سبقت گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

سبقت گرفتن
پیشی گرفتن، پیش افتادن
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
سبقت گرفتن
(چَ / چِ دَ شُ دَ)
پیش افتادن. پیشی گرفتن: زهق. زهوق. پیشی گرفتن بر دیگران. (منتهی الارب) :
ز همراهی نفس بیجاست منعم
که من خویش از نفس سبقت گرفتم.
مخلص کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سبقت گرفتن
پیشی گرفتن
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
سبقت گرفتن
پیشی گرفتن، پیش افتادن، جلو زدن
متضاد: عقب افتادن، پیش دستی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سبقت گرفتن
التّجاوز
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
سبقت گرفتن
Outrun, Overtake
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سبقت گرفتن
dépasser
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سبقت گرفتن
опережать , обогнать
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به روسی
سبقت گرفتن
überholen
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
سبقت گرفتن
випереджати , обігнати
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سبقت گرفتن
wyprzedzać
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به لهستانی
سبقت گرفتن
超过 , 超车
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به چینی
سبقت گرفتن
ultrapassar
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سبقت گرفتن
superare, sorpassare
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سبقت گرفتن
inhalen
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به هلندی
سبقت گرفتن
adelantar
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سبقت گرفتن
दौड़ में आगे निकलना , आगे बढ़ना
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به هندی
سبقت گرفتن
سبقت لینا
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به اردو
سبقت گرفتن
ছোঁ মেরে এগিয়ে যাওয়া , অতিক্রম করা
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به بنگالی
سبقت گرفتن
แซง , ขับแซง
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به تایلندی
سبقت گرفتن
kumshinda, kupita
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سبقت گرفتن
geçmek
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سبقت گرفتن
לעקוף , לעקוף
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به عبری
سبقت گرفتن
추월하다
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به کره ای
سبقت گرفتن
melampaui, menyalip
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سبقت گرفتن
追い越す
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخت گرفتن
تصویر سخت گرفتن
کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبرت گرفتن
تصویر عبرت گرفتن
هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(طِ نِ شُ دَ)
سهل انگاشتن. آسان گرفتن:
ز هر قومی حکایت باز می جست
نگیرد مرد زیرک کار خود سست.
نظامی.
که سخت سست گرفتی و نیک بد کردی
هزار نوبت ازین رای باطل استغفار.
سعدی.
، آرام بودن. درشتی نکردن:
بگفتن درشتی مکن بر امیر
چو بینی که سختی کند سست گیر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بَزَ دَ)
مرادف تنگ گرفتن. (آنندراج). الزام کردن بکاری.ناچار کردن از کاری. در مضیقه گذاشتن: و ایشان (رسولان پرویز) سخت گرفتند بر پیغامبر پاسخ کردن (نامۀ پرویز را) . (مجمل التواریخ و القصص).
نخواهد دل که تاج و تخت گیرم
نخواهم من که با دل سخت گیرم.
نظامی.
کسان بر خورند از جوانی و بخت
که با زیردستان نگیرند سخت.
سعدی.
که بر من نکردند سختی بسی
که من سخت نگرفتمی بر کسی.
سعدی.
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ پَ کَ دَ)
آسان گرفتن. بی ارزش پنداشتن. بی ارج انگاشتن:
اگر کوه فرمانش گیرد سبک
دلش خیره خوانیم و مغزش تنک.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(طِ شُ دَ)
اعتبار. (تاج المصادر). پند گرفتن
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ بَ کَ دَ)
درس گرفتن. چیز آموختن:
بباغ بلبل بر یاد تو گشاده زبان
بشاخ فاخته از ذوق تو گرفته سبق.
انوری.
روزی دیوانه ای این بیت میخواند:
نیکوان را دوست دارد هر که باشد در جهان
گر بدان را دوست داری گوی بردی از میان.
خواجه فرمودند ما از این سخن سبق گرفتیم و درویشان گفتند که این بیت را یاد گیرند. (انیس الطالبین ص 68).
طوطی من سبق از سینۀ خود میگیرد
پشت آئینه مرا مانع گویایی نیست.
صائب.
، درس دادن و تعلیم کردن. (آنندراج). درس. تدریس:
ای معلم جزو استعداد مردم جاهلی است
کودک ما را سبق از علم نادانی بگو.
ملا طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمت گرفتن
تصویر سمت گرفتن
سویی را پاس داشتن کرانجیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرت گرفتن
تصویر عبرت گرفتن
پند گرفتن یا عبرت گرفتن از چیزی. پند گرفتن از آن
فرهنگ لغت هوشیار